Home Actress Mehrave Sharifinia HD Photos and Wallpapers December 2017 Mehrave Sharifinia Instagram - ... عكس از احمدرضا شجاعى @ahmadreza_shojaei ... روز عكاس بر همه‌ى عكاسان عزيز مبارك 👌🏻📷🌹 ... ' توى هر كدوم از اين خونه‌ها آدم‌هاى متفاوتى زندگى مى‌كنن. آدمايى كه مى‌تونن روى قلب و جانِ بچه‌هاى اطرافشون اثرِ عميق بذارن. اين سال‌ها بچه‌ها كلا مهم شدن؛ ولى زمانِ ما، روزاى جنگ و آوارگىِ خانواده‌ها، رفت و آمد و سفرهاى دسته‌جمعى بيشتر بود. همه حتى با فك و فاميل خيلى دور هم معاشرت مى‌كردن. معاشرت با "فاميل‌هاى دور" هميشه هم دلچسب نبود. تعداد خيلى كمى از اونا تا يه بچه مى‌ديدن دلشون غنج مى‌رفت. ولى اغلبِ اين فاميل‌هاى دور، حوصله‌ى بچه‌ها رو نداشتن و نسبت به ما بى‌تفاوت بودن. بعضياشون هم كه خيلى احساس بامزگى مى‌كردن، تا يكى از بچه‌ها رو بعد از مدت‌ها مى‌ديدن بهش يه لقب مى‌دادن: اگه بچه عينك مى‌زد بهش مى‌گفتن چطورى عينكى؟ اگه چاق بود بهش مى‌گفتن چطورى گامبو؟ اگه لاغر بود بهش مى‌گفتن چطورى پيزورى؟ اگه قدش بلند بود بهش مى‌گفتن چطورى دراز؟ اگه قدش كوتاه بود بهش مى‌گفتن چطورى كوتوله؟ اگه سبزه بود بهش مى‌گفتن چطورى سياسوخته؟ اگه چشماش رنگى بود بهش مى‌گفتن چطورى زاغول؟ اگه زشت بود بهش مى‌گفتن چطورى ميمون؟ و... من هنوزم از اون آدمايى كه تو بچگى تا منو مى‌ديدن مى‌گفتن "به به شيربرنج خانومم كه اومده" خوشم نمياد، يعنى حتى اگه به بهانه‌ى مراسمِ فوتِ كسى مجبور بشم ببينم‌شون، نمى تونم تو صورت‌شون لبخند بزنم، معلومه كه دوست‌شون ندارم. ولى هميشه اون دوستِ مهربونِ مامانم رو كه عيدا براى همه‌ى بچه‌هاى فاميل و دوستاش آبرنگ و دفترنقاشى مى‌خريد، يادمه و هنوز وقتى مى‌بينمش با همه‌ى وجودم بهش لبخند مى‌زنم و بغلش مى‌كنم. ' انتخاب هميشه با خودمونه نيش بزنيم، روح آدما رو بخراشيم و تو ذهنشون خاطره‌ی بد باقى بذاريم يا مهربونى كنيم و با چيزاى كوچيك نشون بديم به يادشون بوديم. ... پى‌نوشت: سرخ بر فراز شهر 😊❤️ ' ' '

Mehrave Sharifinia Instagram – … عكس از احمدرضا شجاعى @ahmadreza_shojaei … روز عكاس بر همه‌ى عكاسان عزيز مبارك 👌🏻📷🌹 … ‘ توى هر كدوم از اين خونه‌ها آدم‌هاى متفاوتى زندگى مى‌كنن. آدمايى كه مى‌تونن روى قلب و جانِ بچه‌هاى اطرافشون اثرِ عميق بذارن. اين سال‌ها بچه‌ها كلا مهم شدن؛ ولى زمانِ ما، روزاى جنگ و آوارگىِ خانواده‌ها، رفت و آمد و سفرهاى دسته‌جمعى بيشتر بود. همه حتى با فك و فاميل خيلى دور هم معاشرت مى‌كردن. معاشرت با “فاميل‌هاى دور” هميشه هم دلچسب نبود. تعداد خيلى كمى از اونا تا يه بچه مى‌ديدن دلشون غنج مى‌رفت. ولى اغلبِ اين فاميل‌هاى دور، حوصله‌ى بچه‌ها رو نداشتن و نسبت به ما بى‌تفاوت بودن. بعضياشون هم كه خيلى احساس بامزگى مى‌كردن، تا يكى از بچه‌ها رو بعد از مدت‌ها مى‌ديدن بهش يه لقب مى‌دادن: اگه بچه عينك مى‌زد بهش مى‌گفتن چطورى عينكى؟ اگه چاق بود بهش مى‌گفتن چطورى گامبو؟ اگه لاغر بود بهش مى‌گفتن چطورى پيزورى؟ اگه قدش بلند بود بهش مى‌گفتن چطورى دراز؟ اگه قدش كوتاه بود بهش مى‌گفتن چطورى كوتوله؟ اگه سبزه بود بهش مى‌گفتن چطورى سياسوخته؟ اگه چشماش رنگى بود بهش مى‌گفتن چطورى زاغول؟ اگه زشت بود بهش مى‌گفتن چطورى ميمون؟ و… من هنوزم از اون آدمايى كه تو بچگى تا منو مى‌ديدن مى‌گفتن “به به شيربرنج خانومم كه اومده” خوشم نمياد، يعنى حتى اگه به بهانه‌ى مراسمِ فوتِ كسى مجبور بشم ببينم‌شون، نمى تونم تو صورت‌شون لبخند بزنم، معلومه كه دوست‌شون ندارم. ولى هميشه اون دوستِ مهربونِ مامانم رو كه عيدا براى همه‌ى بچه‌هاى فاميل و دوستاش آبرنگ و دفترنقاشى مى‌خريد، يادمه و هنوز وقتى مى‌بينمش با همه‌ى وجودم بهش لبخند مى‌زنم و بغلش مى‌كنم. ‘ انتخاب هميشه با خودمونه نيش بزنيم، روح آدما رو بخراشيم و تو ذهنشون خاطره‌ی بد باقى بذاريم يا مهربونى كنيم و با چيزاى كوچيك نشون بديم به يادشون بوديم. … پى‌نوشت: سرخ بر فراز شهر 😊❤️ ‘ ‘ ‘

Mehrave Sharifinia Instagram - ... عكس از احمدرضا شجاعى @ahmadreza_shojaei ... روز عكاس بر همه‌ى عكاسان عزيز مبارك 👌🏻📷🌹 ... ' توى هر كدوم از اين خونه‌ها آدم‌هاى متفاوتى زندگى مى‌كنن. آدمايى كه مى‌تونن روى قلب و جانِ بچه‌هاى اطرافشون اثرِ عميق بذارن. اين سال‌ها بچه‌ها كلا مهم شدن؛ ولى زمانِ ما، روزاى جنگ و آوارگىِ خانواده‌ها، رفت و آمد و سفرهاى دسته‌جمعى بيشتر بود. همه حتى با فك و فاميل خيلى دور هم معاشرت مى‌كردن. معاشرت با "فاميل‌هاى دور" هميشه هم دلچسب نبود. تعداد خيلى كمى از اونا تا يه بچه مى‌ديدن دلشون غنج مى‌رفت. ولى اغلبِ اين فاميل‌هاى دور، حوصله‌ى بچه‌ها رو نداشتن و نسبت به ما بى‌تفاوت بودن. بعضياشون هم كه خيلى احساس بامزگى مى‌كردن، تا يكى از بچه‌ها رو بعد از مدت‌ها مى‌ديدن بهش يه لقب مى‌دادن: اگه بچه عينك مى‌زد بهش مى‌گفتن چطورى عينكى؟ اگه چاق بود بهش مى‌گفتن چطورى گامبو؟ اگه لاغر بود بهش مى‌گفتن چطورى پيزورى؟ اگه قدش بلند بود بهش مى‌گفتن چطورى دراز؟ اگه قدش كوتاه بود بهش مى‌گفتن چطورى كوتوله؟ اگه سبزه بود بهش مى‌گفتن چطورى سياسوخته؟ اگه چشماش رنگى بود بهش مى‌گفتن چطورى زاغول؟ اگه زشت بود بهش مى‌گفتن چطورى ميمون؟ و... من هنوزم از اون آدمايى كه تو بچگى تا منو مى‌ديدن مى‌گفتن "به به شيربرنج خانومم كه اومده" خوشم نمياد، يعنى حتى اگه به بهانه‌ى مراسمِ فوتِ كسى مجبور بشم ببينم‌شون، نمى تونم تو صورت‌شون لبخند بزنم، معلومه كه دوست‌شون ندارم. ولى هميشه اون دوستِ مهربونِ مامانم رو كه عيدا براى همه‌ى بچه‌هاى فاميل و دوستاش آبرنگ و دفترنقاشى مى‌خريد، يادمه و هنوز وقتى مى‌بينمش با همه‌ى وجودم بهش لبخند مى‌زنم و بغلش مى‌كنم. ' انتخاب هميشه با خودمونه نيش بزنيم، روح آدما رو بخراشيم و تو ذهنشون خاطره‌ی بد باقى بذاريم يا مهربونى كنيم و با چيزاى كوچيك نشون بديم به يادشون بوديم. ... پى‌نوشت: سرخ بر فراز شهر 😊❤️ ' ' '

Mehrave Sharifinia Instagram – …
عكس از احمدرضا شجاعى
@ahmadreza_shojaei

روز عكاس
بر همه‌ى عكاسان عزيز
مبارك
👌🏻📷🌹


توى هر كدوم از اين خونه‌ها آدم‌هاى متفاوتى زندگى مى‌كنن.
آدمايى كه مى‌تونن روى قلب و جانِ بچه‌هاى اطرافشون اثرِ عميق بذارن.
اين سال‌ها بچه‌ها كلا مهم شدن؛ ولى زمانِ ما، روزاى جنگ و آوارگىِ خانواده‌ها، رفت و آمد و سفرهاى دسته‌جمعى بيشتر بود. همه حتى با فك و فاميل خيلى دور هم معاشرت مى‌كردن.
معاشرت با “فاميل‌هاى دور” هميشه هم دلچسب نبود.
تعداد خيلى كمى از اونا تا يه بچه مى‌ديدن دلشون غنج مى‌رفت. ولى اغلبِ اين فاميل‌هاى دور، حوصله‌ى بچه‌ها رو نداشتن و نسبت به ما بى‌تفاوت بودن. بعضياشون هم كه خيلى احساس بامزگى مى‌كردن، تا يكى از بچه‌ها رو بعد از مدت‌ها مى‌ديدن بهش يه لقب مى‌دادن:

اگه بچه عينك مى‌زد بهش مى‌گفتن چطورى عينكى؟
اگه چاق بود بهش مى‌گفتن چطورى گامبو؟
اگه لاغر بود بهش مى‌گفتن چطورى پيزورى؟
اگه قدش بلند بود بهش مى‌گفتن چطورى دراز؟
اگه قدش كوتاه بود بهش مى‌گفتن چطورى كوتوله؟
اگه سبزه بود بهش مى‌گفتن چطورى سياسوخته؟
اگه چشماش رنگى بود بهش مى‌گفتن چطورى زاغول؟
اگه زشت بود بهش مى‌گفتن چطورى ميمون؟
و…

من هنوزم از اون آدمايى كه تو بچگى تا منو مى‌ديدن مى‌گفتن
“به به شيربرنج خانومم كه اومده” خوشم نمياد،
يعنى حتى اگه به بهانه‌ى مراسمِ فوتِ كسى مجبور بشم ببينم‌شون، نمى تونم تو صورت‌شون لبخند بزنم، معلومه كه دوست‌شون ندارم. ولى هميشه اون دوستِ مهربونِ مامانم رو كه عيدا براى همه‌ى بچه‌هاى فاميل و دوستاش آبرنگ و دفترنقاشى مى‌خريد، يادمه و هنوز وقتى مى‌بينمش با همه‌ى وجودم بهش لبخند مى‌زنم و بغلش مى‌كنم.

انتخاب هميشه با خودمونه
نيش بزنيم،
روح آدما رو بخراشيم و تو ذهنشون خاطره‌ی بد باقى بذاريم
يا
مهربونى كنيم
و با چيزاى كوچيك نشون بديم به يادشون بوديم.

پى‌نوشت:
سرخ بر فراز شهر
😊❤️


‘ | Posted on 19/Aug/2017 20:30:05

Mehrave Sharifinia Instagram – …
از وقتى بعد از ١٥ سال آشتى كرديم و منو بخشيد،
ديگه سالى يك بار من رو مى‌طلبه.
من هم دعوتش رو با خوشحالى اجابت مى‌كنم.
آخرين بار دى ماه پارسال طلبيد.
حالا هم شنبه ٤ شهريور.
❤️😍 خوشحالم كه احتمالا آخرين سفر استانىِ من با فيلمِ
“پرسه در حوالى من” 
در شهر “مشهد” انجام مى‌شه.
…
شنبه 
چهارم شهريور ماه ١٣٩٦
‘
اكران فيلم “پرسه در حوالى من” ‘
با حضور نويسنده و كارگردان:
غزاله سلطانى
‘ 
و مهراوه شريفى‌نيا
‘
ساعت ١٧ 
سينما هويزه‌ى مشهد
‘
خريد اينترنتى بليت از سايت
Cinematicket
…
پى نوشت:
قصه‌ى آشتى‌كنون رو 
چند سال قبل 
وقتى بعد از پونزده سال
بالاخره تونستم برم مشهد
نوشتم،
در كانال تلگرام مى‌‌گذارم
دوستش دارم
شايد شما هم دوست داشته باشيد
🙏🏻❤️
‘
‘
‘
Mehrave Sharifinia Instagram – …👶🏻💍⁉️…
مى‌گه:
من اصلا ازدواج كردم به خاطر اين‌كه 
بچه‌دار بشم.
عمه خانوم بهش نگاه عاقل اندر سفيه مى‌كنه و مى‌پرسه:
وا، مثلا ماها عاشق چشم و ابروى شوهرامون بوديم كه شوهر كرديم؟ خب همه ازدواج مى‌كنن به خاطر اين كه بچه‌دار شن. هنر نكردى كه…
همه شون مى‌خندن و در تاييد كلامِ عمه خانوم حرف مى‌زنن.
من، مات  نگاهشون مى‌كنم و فكر مى‌كنم 
پس تكليف دخترايى كه نمى‌تونن بدون عشق 
ازدواج كنن چى مى‌شه؟
بايد مادر شدن رو فراموش كنن؟
……………
فردا
چهارشنبه ٢٥ مرداد
اكران فيلم “پرسه در حوالى من”
در سينماى خانه‌ى هنرمندان
(تهران خیابان طالقانی، ضلع جنوبى پارك هنرمندان، بعد از ایرانشهر،‌ خیابان شهید موسوی شمالی)
👈🏻ساعت ١٧ 👉🏻
به همراه جلسه‌ى نقد و بررسى
با حضور غزاله سلطانى كارگردان 
و عوامل فيلم
……………
من هم ميام 😍
………..
@parse_movie 
#پرسه_در_حوالى_من #مهراوه_شريفى_نيا #فيلم 
#iranianactress #mehravesharifinia #parse #movie #movies #movielover #momlife
‘

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia