Home Actress Mehrave Sharifinia HD Photos and Wallpapers October 2019 Mehrave Sharifinia Instagram - ' و بالاخره آخرین جمعه‌ی تابستانِ خود را...؟ ' به نام خدا این آخرین پستِ روز جمعه‌ است. از اولین جمعه‌ی تابستان تا آخرین جمعه‌ی تابستان ۱۳ جمعه را با شما قسمت کردیم و لذت بردیم. دیگر جمعه‌ها مزاحم استراحت شما نمی‌شویم. سه روز دیگر پاییزِ عزیزمان از راه می‌رسد و روزها آنقدر کوتاه خواهند شد که تا سر بچرخانیم شب شده‌ است و وقتی برای سوال و جواب باقی نمی‌ماند.🍁🍂 امروز ساعت ۱۰:۳۰ صبح بیدار شدیم و تا کمی ویندوزمان بالا آمد دیدیم که باید برویم سر کار و برای رهایی از خواب‌آلودگیِ شدید به جای چای، قهوه نوشیدیم و رفتیم! آخرین جمعه‌ی تابستانِ جذابی داشتیم که با ساز و آواز همراه بود و روح‌مان شاد شد. در ضمن وقت نکردیم ظرف‌ها را بشوریم. پی‌نوشت: ' درباره‌ی دلیل استفاده از «ما»ی ملوکانه(سلطنتی)! یا The royal we توضیح مختصری بدم😊: ' دوستی داشتم که الان دیگه نیست. ما هر وقت می‌خواستیم با هم درباره‌ی روزمرّگی‌هامون حرف بزنیم از ضمیر و فعل جمع استفاده می‌کردیم، اخبار پیش پا افتاده رو مهم جلوه می‌دادیم و سعی می‌کردیم در اینجور مکالمات‌ از کلمات ادبی بیشتر استفاده کنیم. فکر می‌کردیم حرف زدن از کارهای بسیار معمولیِ روزمره با بیانِ شاهانه و استفاده از ضمیر و فعلِ جمع، حقارت و مضحک بودنِ اتفاق‌ها رو بیشتر نمایان می‌کنه و باعث می‌شه کمتر خودمون رو جدی بگیریم. البته این‌جا همیشه باید ادب رو رعایت کنم چون خانواده رد می‌شه😏ولی در مکالمات خودم و دوستم خانواده رد نمی‌شد و همه چیز جالب‌تر بود. اواسط بهار هم خوندن کتابی رو شروع کردم به نامِ «ما گربه هستیم». قصه از زبان یک گربه‌ روایت می‌شه و مترجم برای افزودن به بار طنزِ کلامِ راوی، به جای ضمیر اول شخص مفرد، از ضمیر جمع استفاده کرده. گربه‌ی قصه در اثر هم‌نشینیِ بسیار با انسان‌ها دچار توهم و تفرعن شده و گاهی حتی احساس می‌کنه بیشتر آدمه تا گربه‌! و از این موضوع به خودش می‌باله و ‌مغروره. با خوندن کتاب یاد مکالماتم با دوستم افتادم و نتیجه‌ش این شد که تصمیم گرفتم روزمرّگیِ جمعه‌های تابستون رو به یاد اون روزها با همون ادبیات بنویسم. ' و در پایان خوشحالم که هیچ جمعه‌ای رو ‌از دست ندادم! از من بعید بود... 😬❤️ ' #جمعه #روزمرِگی #روزمرگی #سلفی #selfie

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘ و بالاخره آخرین جمعه‌ی تابستانِ خود را…؟ ‘ به نام خدا این آخرین پستِ روز جمعه‌ است. از اولین جمعه‌ی تابستان تا آخرین جمعه‌ی تابستان ۱۳ جمعه را با شما قسمت کردیم و لذت بردیم. دیگر جمعه‌ها مزاحم استراحت شما نمی‌شویم. سه روز دیگر پاییزِ عزیزمان از راه می‌رسد و روزها آنقدر کوتاه خواهند شد که تا سر بچرخانیم شب شده‌ است و وقتی برای سوال و جواب باقی نمی‌ماند.🍁🍂 امروز ساعت ۱۰:۳۰ صبح بیدار شدیم و تا کمی ویندوزمان بالا آمد دیدیم که باید برویم سر کار و برای رهایی از خواب‌آلودگیِ شدید به جای چای، قهوه نوشیدیم و رفتیم! آخرین جمعه‌ی تابستانِ جذابی داشتیم که با ساز و آواز همراه بود و روح‌مان شاد شد. در ضمن وقت نکردیم ظرف‌ها را بشوریم. پی‌نوشت: ‘ درباره‌ی دلیل استفاده از «ما»ی ملوکانه(سلطنتی)! یا The royal we توضیح مختصری بدم😊: ‘ دوستی داشتم که الان دیگه نیست. ما هر وقت می‌خواستیم با هم درباره‌ی روزمرّگی‌هامون حرف بزنیم از ضمیر و فعل جمع استفاده می‌کردیم، اخبار پیش پا افتاده رو مهم جلوه می‌دادیم و سعی می‌کردیم در اینجور مکالمات‌ از کلمات ادبی بیشتر استفاده کنیم. فکر می‌کردیم حرف زدن از کارهای بسیار معمولیِ روزمره با بیانِ شاهانه و استفاده از ضمیر و فعلِ جمع، حقارت و مضحک بودنِ اتفاق‌ها رو بیشتر نمایان می‌کنه و باعث می‌شه کمتر خودمون رو جدی بگیریم. البته این‌جا همیشه باید ادب رو رعایت کنم چون خانواده رد می‌شه😏ولی در مکالمات خودم و دوستم خانواده رد نمی‌شد و همه چیز جالب‌تر بود. اواسط بهار هم خوندن کتابی رو شروع کردم به نامِ «ما گربه هستیم». قصه از زبان یک گربه‌ روایت می‌شه و مترجم برای افزودن به بار طنزِ کلامِ راوی، به جای ضمیر اول شخص مفرد، از ضمیر جمع استفاده کرده. گربه‌ی قصه در اثر هم‌نشینیِ بسیار با انسان‌ها دچار توهم و تفرعن شده و گاهی حتی احساس می‌کنه بیشتر آدمه تا گربه‌! و از این موضوع به خودش می‌باله و ‌مغروره. با خوندن کتاب یاد مکالماتم با دوستم افتادم و نتیجه‌ش این شد که تصمیم گرفتم روزمرّگیِ جمعه‌های تابستون رو به یاد اون روزها با همون ادبیات بنویسم. ‘ و در پایان خوشحالم که هیچ جمعه‌ای رو ‌از دست ندادم! از من بعید بود… 😬❤️ ‘ #جمعه #روزمرِگی #روزمرگی #سلفی #selfie

Mehrave Sharifinia Instagram - ' و بالاخره آخرین جمعه‌ی تابستانِ خود را...؟ ' به نام خدا این آخرین پستِ روز جمعه‌ است. از اولین جمعه‌ی تابستان تا آخرین جمعه‌ی تابستان ۱۳ جمعه را با شما قسمت کردیم و لذت بردیم. دیگر جمعه‌ها مزاحم استراحت شما نمی‌شویم. سه روز دیگر پاییزِ عزیزمان از راه می‌رسد و روزها آنقدر کوتاه خواهند شد که تا سر بچرخانیم شب شده‌ است و وقتی برای سوال و جواب باقی نمی‌ماند.🍁🍂 امروز ساعت ۱۰:۳۰ صبح بیدار شدیم و تا کمی ویندوزمان بالا آمد دیدیم که باید برویم سر کار و برای رهایی از خواب‌آلودگیِ شدید به جای چای، قهوه نوشیدیم و رفتیم! آخرین جمعه‌ی تابستانِ جذابی داشتیم که با ساز و آواز همراه بود و روح‌مان شاد شد. در ضمن وقت نکردیم ظرف‌ها را بشوریم. پی‌نوشت: ' درباره‌ی دلیل استفاده از «ما»ی ملوکانه(سلطنتی)! یا The royal we توضیح مختصری بدم😊: ' دوستی داشتم که الان دیگه نیست. ما هر وقت می‌خواستیم با هم درباره‌ی روزمرّگی‌هامون حرف بزنیم از ضمیر و فعل جمع استفاده می‌کردیم، اخبار پیش پا افتاده رو مهم جلوه می‌دادیم و سعی می‌کردیم در اینجور مکالمات‌ از کلمات ادبی بیشتر استفاده کنیم. فکر می‌کردیم حرف زدن از کارهای بسیار معمولیِ روزمره با بیانِ شاهانه و استفاده از ضمیر و فعلِ جمع، حقارت و مضحک بودنِ اتفاق‌ها رو بیشتر نمایان می‌کنه و باعث می‌شه کمتر خودمون رو جدی بگیریم. البته این‌جا همیشه باید ادب رو رعایت کنم چون خانواده رد می‌شه😏ولی در مکالمات خودم و دوستم خانواده رد نمی‌شد و همه چیز جالب‌تر بود. اواسط بهار هم خوندن کتابی رو شروع کردم به نامِ «ما گربه هستیم». قصه از زبان یک گربه‌ روایت می‌شه و مترجم برای افزودن به بار طنزِ کلامِ راوی، به جای ضمیر اول شخص مفرد، از ضمیر جمع استفاده کرده. گربه‌ی قصه در اثر هم‌نشینیِ بسیار با انسان‌ها دچار توهم و تفرعن شده و گاهی حتی احساس می‌کنه بیشتر آدمه تا گربه‌! و از این موضوع به خودش می‌باله و ‌مغروره. با خوندن کتاب یاد مکالماتم با دوستم افتادم و نتیجه‌ش این شد که تصمیم گرفتم روزمرّگیِ جمعه‌های تابستون رو به یاد اون روزها با همون ادبیات بنویسم. ' و در پایان خوشحالم که هیچ جمعه‌ای رو ‌از دست ندادم! از من بعید بود... 😬❤️ ' #جمعه #روزمرِگی #روزمرگی #سلفی #selfie

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
و بالاخره آخرین جمعه‌ی تابستانِ خود را…؟

به نام خدا

این آخرین پستِ روز جمعه‌ است.
از اولین جمعه‌ی تابستان تا آخرین جمعه‌ی تابستان ۱۳ جمعه را با شما قسمت کردیم و لذت بردیم.
دیگر جمعه‌ها مزاحم استراحت شما نمی‌شویم.
سه روز دیگر پاییزِ عزیزمان از راه می‌رسد و روزها آنقدر کوتاه خواهند شد که تا سر بچرخانیم شب شده‌ است و وقتی برای سوال و جواب باقی نمی‌ماند.🍁🍂
امروز ساعت ۱۰:۳۰ صبح بیدار شدیم و تا کمی ویندوزمان بالا آمد دیدیم که باید برویم سر کار و برای رهایی از خواب‌آلودگیِ شدید به جای چای، قهوه نوشیدیم و رفتیم! آخرین جمعه‌ی تابستانِ جذابی داشتیم که با ساز و آواز همراه بود و روح‌مان شاد شد.
در ضمن وقت نکردیم ظرف‌ها را بشوریم.

پی‌نوشت:

درباره‌ی دلیل استفاده از «ما»ی ملوکانه(سلطنتی)!
یا The royal we توضیح مختصری بدم😊:

دوستی داشتم که الان دیگه نیست.
ما هر وقت می‌خواستیم با هم درباره‌ی روزمرّگی‌هامون حرف بزنیم از ضمیر و فعل جمع استفاده می‌کردیم، اخبار پیش پا افتاده رو مهم جلوه می‌دادیم و سعی می‌کردیم در اینجور مکالمات‌ از کلمات ادبی بیشتر استفاده کنیم.
فکر می‌کردیم حرف زدن از کارهای بسیار معمولیِ روزمره با بیانِ شاهانه و استفاده از ضمیر و فعلِ جمع، حقارت و مضحک بودنِ اتفاق‌ها رو بیشتر نمایان می‌کنه و باعث می‌شه کمتر خودمون رو جدی بگیریم.
البته این‌جا همیشه باید ادب رو رعایت کنم چون خانواده رد می‌شه😏ولی در مکالمات خودم و دوستم خانواده رد نمی‌شد و همه چیز جالب‌تر بود.
اواسط بهار هم خوندن کتابی رو شروع کردم به نامِ
«ما گربه هستیم».
قصه از زبان یک گربه‌ روایت می‌شه و مترجم برای افزودن به بار طنزِ کلامِ راوی، به جای ضمیر اول شخص مفرد، از ضمیر جمع استفاده کرده.
گربه‌ی قصه در اثر هم‌نشینیِ بسیار با انسان‌ها دچار توهم و تفرعن شده و گاهی حتی احساس می‌کنه بیشتر آدمه تا گربه‌! و از این موضوع به خودش می‌باله و ‌مغروره.
با خوندن کتاب یاد مکالماتم با دوستم افتادم و نتیجه‌ش این شد که تصمیم گرفتم روزمرّگیِ جمعه‌های تابستون رو به یاد اون روزها با همون ادبیات بنویسم.

و در پایان خوشحالم که هیچ جمعه‌ای رو ‌از دست ندادم!
از من بعید بود…
😬❤️

#جمعه #روزمرِگی #روزمرگی
#سلفی #selfie | Posted on 20/Sep/2019 21:17:28

Mehrave Sharifinia Instagram – .
.
.
#مهراوه_شریفی‌‌نيا به موزیکال مری پاپینز  پیوست
.
.
مهراوه شریفی‌نیا در این موزیکال نقش وینفرد بنکس را بازی می‌کند.
«مری پاپینز» قصه‌ی ماجراجویی‌ها و داستان‌های هیجان انگیزی است که در خانواده «بنکس» و با حضور پرستاری به نام «مری پاپینز» اتفاق می‌افتد. 
مهراوه شریفی‌نیا فارغ‌التحصیل رشته‌ی موسیقی از دانشگاه هنر تهران است و تجربه‌ی بازی در دنیای سینما و تلویزیون را دارد. او تا کنون با نمایش‌های «آن‌ سوی آینه»، «یک زن، یک مرد»، «گرگ و میش» و «ترن» روی صحنه رفته است.
.
.
پیش از این تندیس انجمن و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن  را برای بازی در فیلم «پشت در خبری نیست» از چهارمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران،  تندیس بهترین بازیگر زن درام تلویزیونی را برای  سریال«خداحافظ بچه» در جشن چهاردهم دنیای تصویر، جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره‌ی بریج یونان و جشنواره‌ی شیلی برای فیلم «پرسه در حوالی من» و جایزه‌ی بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره فیلم دیاموند ایتالیا را برای فیلم کوتاه «پیاده» از آن خود کرده است.
.
.
نمایش موزیکال «مری پاپینز» با ترانه‌سرایی و دراماتورژی #محمدرضا_کوهستانی آبان ماه سال جاری به كارگردانی #احمد_سليمانی در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.
@mehraveee
.
پیش از این #بهنوش_طباطبایی در نقش مری پاپینز، و #آرمين_رحيميان در نقش برت ، #علی_براتی به عنوان طراح حرکت و #شهاب_جعفرنژاد به عنوان طراح و #ليلا_افشار به عنوان  مسئول ارتباطات #مری_پاپینز معرفی شده بودند.
.
#مهراوه_شريفي_نيا #بهنوش_طباطبايي #آرمين_رحيميان  #علی_براتی #شیما_میرحمیدی #مرتضي_نجفي #لعیا_خرامان #آرش_آقابيك #فراز_اسكندري 
#تئاتر #نمایش #نمایش_موزیکال_مري_پاپينز #مری_پاپینز ‏@mary.poppins_theatre
‏#theatre #mary_poppins
‏@behnoushtabatabai
‏@armin_rahimian 
تصویرساز و طراح تیزر: #شهاب_جعفرنژاد
‏@shahabjafarnejad
موشن گرافیک: #مرتضی_الیاسی
‏@morteza.eliasi
Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
سوال:
جمعه‌ی خود را چگونه گذراندید؟

جواب:
به نام خدا

ساعت ۱۰:۳۰ صبح، با چشم‌های باز به آسمان آبی و خورشیدِ
کم رمقِ شهریور نگریستیم و به یأس فکر کردیم، به تصمیم‌های ناگهانی، به روشن کردن شمع تولد، به مرگ، به انتخابِ چگونه مُردن.
به این‌که اگر قرار بر خودکشی یا اعتراض باشد چرا باید وحشتناک‌ترین راه را انتخاب کرد!؟
فکر کردیم آتش گرفتن و تمام شدن سخت‌تر است یا ماندن و از درون سوختن؟
بعد فکر کردیم اگر آتش بگیریم و بسوزیم و نمیریم چه؟ وحشتناک‌تر نیست؟
‘
اولین بار که فهمیدیم می‌شود سوخت و مُرد خیلی کوچک بودیم. دخترکی با پدرش به خانه‌ی ما آمده بود که مادرم گفت به اتاق ببریمش و با او بازی کنیم و بعدتر گفت مادرش خودش را در حیاط خانه‌شان جلوی چشم دخترک با نفت سوزانده بود.
دخترک به اتاق ما نیامد، پشت شلوار پدرش قایم شد و هیچ‌وقت با ما بازی نکرد.
بعد کم‌کم باسواد شدیم و در پایانِ موومانِ دومِ کتابِ «سمفونی مردگان» خواندیم که آیدا در برابر چشمان پسرش خودش را در آبادان به آتش کشید؛ و اولین شوکِ ناشی از زیستن در داستان را تجربه کردیم.
چند سال بعد هم پدر بابت کاری به شهری رفت و وقتی برگشت قصه‌ی تلخِ زندگی دخترهای مظلومی را تعریف کرد که تنها انتخاب‌شان سوختن بود و آن‌ تلخی‌ها تبدیل شده بود به فیلمِ «بمانی» که دیدیمش و باز اشک ریختیم.
ولی کم‌کم انگار قصه‌ی زنان و‌ دخترانی که بابتِ مقابله با ظلمِ فردی و رهایی از زندگیِ عذاب‌آور می‌سوختند و می‌مردند، برای ما و برای همه عادی شد.
حالا، این بار،…!
‘
حقیقت این است که ما هنوز در شوکِ سوختنِ آیدا و بمانی و نسیم و امثالِ آن‌ها مانده‌ایم و دلمان برای سوختن آن مادرها و دخترهای مظلوم که از زندگیِ‌ اجباری‌شان بیزار بودند و حتی وقتی شعله‌ور شده بودند هم فریادشان به جایی نمی‌رسید، بیشتر از هر زمان دیگری می‌سوزد…
‘
‘
‘
پی‌نوشت:
۱.شمعدونی‌ها غرق گل شدن،این یعنی پاییز داره میاد🍁🍂
‘
۲.زندگی رسمی جمعه رو با دیدن یک استوری شروع کردم که خیلی بهم چسبید❤️اصلا انتظارش رو نداشتم.
‘
۳.نیاز مبرمی به انرژی مثبت و جمله‌ی «من می‌توانم» دارم.💪🏻
‘
۴.این مدت چقدر کتاب‌ معمولی خوندم🤦🏻‍♀️ به جز دو سه تا، بقیه همه حوصله‌م رو سر بردن!
حالا که حرفش شد اگه هنوز «سمفونی مردگان» نوشته‌ی عباس معروفی رو نخوندید حتما بخونید.📚
‘
۵.امروز همه‌ی چیزهایی که می‌شد نوشت تکراریه به جز خوردن لوبیاپلوی خواهرپز که به غایت خوشمزه بود👌🏻
چیزهایی که نمی‌شه نوشت هم که کماکان نمی‌شه نوشت…
‘
#جمعه #روزمرگی #روزمرِگی

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia