Home Actress Shabnam Moghadami HD Photos and Wallpapers February 2024 Shabnam Moghadami Instagram - . نه! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه‌ای دل بسته بودم. شکوهی در جانم تنوره می کشد… گویی از پاک ترین هوای کوهستان لبالب قدحی در کشیده ام… در فرصت میان ستاره ها شلنگ انداز،رقصی میکنم دیوانه! به تماشای من بیا! . شعر،سروده‌ی احمد شاملو، از دفتر ِ«آیدا در آینه». عکس ،حسین حاجی‌بابایی. اینجا ،کنار ِ رودخانه‌ی حصار.کرج. زمستان ِ صفر‌دو. . #ا_بامداد #احمد_شاملو #شبنم_مقدمی . @hoseinhajibabaei

Shabnam Moghadami Instagram – . نه! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه‌ای دل بسته بودم. شکوهی در جانم تنوره می کشد… گویی از پاک ترین هوای کوهستان لبالب قدحی در کشیده ام… در فرصت میان ستاره ها شلنگ انداز،رقصی میکنم دیوانه! به تماشای من بیا! . شعر،سروده‌ی احمد شاملو، از دفتر ِ«آیدا در آینه». عکس ،حسین حاجی‌بابایی. اینجا ،کنار ِ رودخانه‌ی حصار.کرج. زمستان ِ صفر‌دو. . #ا_بامداد #احمد_شاملو #شبنم_مقدمی . @hoseinhajibabaei

Shabnam Moghadami Instagram - . نه! هرگز شب را باور نکردم چرا که در فراسوهای دهلیزش به امید دریچه‌ای دل بسته بودم. شکوهی در جانم تنوره می کشد… گویی از پاک ترین هوای کوهستان لبالب قدحی در کشیده ام… در فرصت میان ستاره ها شلنگ انداز،رقصی میکنم دیوانه! به تماشای من بیا! . شعر،سروده‌ی احمد شاملو، از دفتر ِ«آیدا در آینه». عکس ،حسین حاجی‌بابایی. اینجا ،کنار ِ رودخانه‌ی حصار.کرج. زمستان ِ صفر‌دو. . #ا_بامداد #احمد_شاملو #شبنم_مقدمی . @hoseinhajibabaei

Shabnam Moghadami Instagram – .
نه!

هرگز شب را باور نکردم

چرا که در فراسوهای دهلیزش

به امید دریچه‌ای دل بسته بودم.

شکوهی در جانم تنوره می کشد…

گویی از پاک ترین هوای کوهستان

لبالب

قدحی در کشیده ام…

در فرصت میان ستاره ها

شلنگ انداز،رقصی میکنم

دیوانه! به تماشای من بیا!
.
شعر،سروده‌ی احمد شاملو، از دفتر ِ«آیدا در آینه».
عکس ،حسین حاجی‌بابایی.
اینجا ،کنار ِ رودخانه‌ی حصار.کرج. زمستان ِ صفر‌دو.
.
#ا_بامداد
#احمد_شاملو
#شبنم_مقدمی
.
@hoseinhajibabaei | Posted on 28/Jan/2024 20:58:57

Shabnam Moghadami Instagram – .
باران ِ بی‌رمقی می‌بارد بر شهر ِ خاکستری…
دلگیرتَرَش می‌کند انگار…
برف‌پاک‌کن ،ناله‌کنان جان می‌کَنَد و قطرات ِ ناقابل باران را به زحمت جمع می‌کند و می‌فرستد به فاضلاب‌ها…
شهر، همان شهر است…خانه‌ها همان خانه‌ها و آدم‌ها همان آدم‌ها…روز ،مثل دیروز‌…
اما ،باران که هرچه بود دلم را نرم می‌کرد،بی‌اثر است امروز…دلم سخت است و سخت غمگینم…
.
صبح ِخاکستری ِ سوم‌بهمن ماه ِ صفر دو.
.

گر بدین سان زیست باید پست

من چه بی شرمم
 اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم

بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه بن بست

 

گر بدین سان مرد باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه

یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک…
.
شعر،سروده‌ی ا.بامداد

Check out the latest gallery of Shabnam Moghadami