Home Actress Mehrave Sharifinia HD Photos and Wallpapers May 2022 Mehrave Sharifinia Instagram - ' تاریخ: آخرین روز از بهار چند سال قبل... ____________________________ آخرین نامه سلام دکتر جان! به نظر من انعطاف داشتن خصلت خوبی‌ست. درست است که در آخرین مکالمه با من سرسنگین بودید و گفتید کاری کردم که شما احساس «شکست» کنید و تا به حال مریضی به سرکشیِ من نداشته‌اید ولی باید بدانید برعکسِ شما من احساس خوبی دارم و بداخلاق شدنِ شما احساسِ مرا تغییر نمی‌دهد؛ چرا که حسِ من متغیری از درونیات من است، نه تابعی از رفتار شما. دکتر جان! بله، من بیمارِ مطیعی نبودم، اما، با وجود همه‌ی بحث و جدل‌ها، در نهایت شما باعث شدید من از عادتِ آشغال‌خوردن نجات پیدا کنم. شما باعث شدید منی که لذت را فقط در خوردن فست‌فود می‌دیدم، حالا لذت را در غذای ساده و کم‌چربی ببینم که خودم برایش زحمت کشیده‌ام، حتی اگر آن غذا دو عدد تخم‌مرغ پخته با کدوی رنده شده باشد. شما به من یاد دادید وعده‌ی صبحانه را دوست داشته باشم، منتظر میان‌وعده‌ها بمانم و همه چیز برایم در ناهار خلاصه نشود. شما توانستید به من نشان بدهید که معتاد به چای و شکلات نیستم و می‌توانم روزهایی را با شیر سپری کنم و از مویز خوشم بیاید. شما باعث شدید من تا ۵ صبح بیدار نمانم و ساعت ۱۱ شب بخوابم. شما باعث شدید پیاده‌روی را دوباره شروع کنم و از رخوت و سستی و تنبلی دست بردارم. آه دکتر جان! چرا نمی‌فهمید این تغییرات از هزاران کیلو کاهش وزن هم مهم‌تر هستند؟ می‌دانید، برای حفظ سلامتی مهم‌تر از کاستن کیلوهای اضافه، ترک عا‌دت‌های غلط است. درست است که دلمان می‌خواست به ده کیلو برسیم و در شش کیلو متوقف نشویم، اما نباید فراموش کنیم که همین شش کیلو هم برای من شبیه معجزه بود، چون همان روز اول به شما گفته بودم نه انگیزه‌ای برای لاغر شدن دارم و نه برایم اهمیتی دارد و فقط به دلیل سلامتی و تذکر پزشک این کار را انجام می‌دهم. راستش فکر نمی‌کردم تا همین‌جا هم برسم. دکتر جان! برای‌تان مهم باشد یا نباشد، ارزشمندترین تاثیر شما روی من این بود که دیگر هر روز هوس پیتزا و سیب‌زمینی سرخ‌کرده نمی‌کنم و به قول سهراب: «من به سیبی خشنودم و به بوییدن یک بوته‌ی بابونه...». دکتر جان! دکتر عزیز! من نتوانستم به آن عدد رویایی برسم و شما را ناامید کردم اما، شما توانستید ذهن مرا سالم کنید و به این اتفاق «شکست» نمی‌گویند. خدانگهدار با عشق و احترامِ عمیق ' ' ' #پایان #نامه #روزنگار '

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘ تاریخ: آخرین روز از بهار چند سال قبل… ____________________________ آخرین نامه سلام دکتر جان! به نظر من انعطاف داشتن خصلت خوبی‌ست. درست است که در آخرین مکالمه با من سرسنگین بودید و گفتید کاری کردم که شما احساس «شکست» کنید و تا به حال مریضی به سرکشیِ من نداشته‌اید ولی باید بدانید برعکسِ شما من احساس خوبی دارم و بداخلاق شدنِ شما احساسِ مرا تغییر نمی‌دهد؛ چرا که حسِ من متغیری از درونیات من است، نه تابعی از رفتار شما. دکتر جان! بله، من بیمارِ مطیعی نبودم، اما، با وجود همه‌ی بحث و جدل‌ها، در نهایت شما باعث شدید من از عادتِ آشغال‌خوردن نجات پیدا کنم. شما باعث شدید منی که لذت را فقط در خوردن فست‌فود می‌دیدم، حالا لذت را در غذای ساده و کم‌چربی ببینم که خودم برایش زحمت کشیده‌ام، حتی اگر آن غذا دو عدد تخم‌مرغ پخته با کدوی رنده شده باشد. شما به من یاد دادید وعده‌ی صبحانه را دوست داشته باشم، منتظر میان‌وعده‌ها بمانم و همه چیز برایم در ناهار خلاصه نشود. شما توانستید به من نشان بدهید که معتاد به چای و شکلات نیستم و می‌توانم روزهایی را با شیر سپری کنم و از مویز خوشم بیاید. شما باعث شدید من تا ۵ صبح بیدار نمانم و ساعت ۱۱ شب بخوابم. شما باعث شدید پیاده‌روی را دوباره شروع کنم و از رخوت و سستی و تنبلی دست بردارم. آه دکتر جان! چرا نمی‌فهمید این تغییرات از هزاران کیلو کاهش وزن هم مهم‌تر هستند؟ می‌دانید، برای حفظ سلامتی مهم‌تر از کاستن کیلوهای اضافه، ترک عا‌دت‌های غلط است. درست است که دلمان می‌خواست به ده کیلو برسیم و در شش کیلو متوقف نشویم، اما نباید فراموش کنیم که همین شش کیلو هم برای من شبیه معجزه بود، چون همان روز اول به شما گفته بودم نه انگیزه‌ای برای لاغر شدن دارم و نه برایم اهمیتی دارد و فقط به دلیل سلامتی و تذکر پزشک این کار را انجام می‌دهم. راستش فکر نمی‌کردم تا همین‌جا هم برسم. دکتر جان! برای‌تان مهم باشد یا نباشد، ارزشمندترین تاثیر شما روی من این بود که دیگر هر روز هوس پیتزا و سیب‌زمینی سرخ‌کرده نمی‌کنم و به قول سهراب: «من به سیبی خشنودم و به بوییدن یک بوته‌ی بابونه…». دکتر جان! دکتر عزیز! من نتوانستم به آن عدد رویایی برسم و شما را ناامید کردم اما، شما توانستید ذهن مرا سالم کنید و به این اتفاق «شکست» نمی‌گویند. خدانگهدار با عشق و احترامِ عمیق ‘ ‘ ‘ #پایان #نامه #روزنگار ‘

Mehrave Sharifinia Instagram - ' تاریخ: آخرین روز از بهار چند سال قبل... ____________________________ آخرین نامه سلام دکتر جان! به نظر من انعطاف داشتن خصلت خوبی‌ست. درست است که در آخرین مکالمه با من سرسنگین بودید و گفتید کاری کردم که شما احساس «شکست» کنید و تا به حال مریضی به سرکشیِ من نداشته‌اید ولی باید بدانید برعکسِ شما من احساس خوبی دارم و بداخلاق شدنِ شما احساسِ مرا تغییر نمی‌دهد؛ چرا که حسِ من متغیری از درونیات من است، نه تابعی از رفتار شما. دکتر جان! بله، من بیمارِ مطیعی نبودم، اما، با وجود همه‌ی بحث و جدل‌ها، در نهایت شما باعث شدید من از عادتِ آشغال‌خوردن نجات پیدا کنم. شما باعث شدید منی که لذت را فقط در خوردن فست‌فود می‌دیدم، حالا لذت را در غذای ساده و کم‌چربی ببینم که خودم برایش زحمت کشیده‌ام، حتی اگر آن غذا دو عدد تخم‌مرغ پخته با کدوی رنده شده باشد. شما به من یاد دادید وعده‌ی صبحانه را دوست داشته باشم، منتظر میان‌وعده‌ها بمانم و همه چیز برایم در ناهار خلاصه نشود. شما توانستید به من نشان بدهید که معتاد به چای و شکلات نیستم و می‌توانم روزهایی را با شیر سپری کنم و از مویز خوشم بیاید. شما باعث شدید من تا ۵ صبح بیدار نمانم و ساعت ۱۱ شب بخوابم. شما باعث شدید پیاده‌روی را دوباره شروع کنم و از رخوت و سستی و تنبلی دست بردارم. آه دکتر جان! چرا نمی‌فهمید این تغییرات از هزاران کیلو کاهش وزن هم مهم‌تر هستند؟ می‌دانید، برای حفظ سلامتی مهم‌تر از کاستن کیلوهای اضافه، ترک عا‌دت‌های غلط است. درست است که دلمان می‌خواست به ده کیلو برسیم و در شش کیلو متوقف نشویم، اما نباید فراموش کنیم که همین شش کیلو هم برای من شبیه معجزه بود، چون همان روز اول به شما گفته بودم نه انگیزه‌ای برای لاغر شدن دارم و نه برایم اهمیتی دارد و فقط به دلیل سلامتی و تذکر پزشک این کار را انجام می‌دهم. راستش فکر نمی‌کردم تا همین‌جا هم برسم. دکتر جان! برای‌تان مهم باشد یا نباشد، ارزشمندترین تاثیر شما روی من این بود که دیگر هر روز هوس پیتزا و سیب‌زمینی سرخ‌کرده نمی‌کنم و به قول سهراب: «من به سیبی خشنودم و به بوییدن یک بوته‌ی بابونه...». دکتر جان! دکتر عزیز! من نتوانستم به آن عدد رویایی برسم و شما را ناامید کردم اما، شما توانستید ذهن مرا سالم کنید و به این اتفاق «شکست» نمی‌گویند. خدانگهدار با عشق و احترامِ عمیق ' ' ' #پایان #نامه #روزنگار '

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
تاریخ: آخرین روز از بهار چند سال قبل…
____________________________

آخرین نامه

سلام دکتر جان!

به نظر من انعطاف داشتن خصلت خوبی‌ست.

درست است که در آخرین مکالمه با من سرسنگین بودید و گفتید کاری کردم که شما احساس «شکست» کنید و تا به حال مریضی به سرکشیِ من نداشته‌اید ولی باید بدانید برعکسِ شما من احساس خوبی دارم و بداخلاق شدنِ شما احساسِ مرا تغییر نمی‌دهد؛ چرا که حسِ من متغیری از درونیات من است، نه تابعی از رفتار شما.

دکتر جان! بله، من بیمارِ مطیعی نبودم، اما، با وجود همه‌ی بحث و جدل‌ها، در نهایت شما باعث شدید من از عادتِ آشغال‌خوردن نجات پیدا کنم. شما باعث شدید منی که لذت را فقط در خوردن فست‌فود می‌دیدم، حالا لذت را در غذای ساده و کم‌چربی ببینم که خودم برایش زحمت کشیده‌ام، حتی اگر آن غذا دو عدد تخم‌مرغ پخته با کدوی رنده شده باشد. شما به من یاد دادید وعده‌ی صبحانه را دوست داشته باشم، منتظر میان‌وعده‌ها بمانم و همه چیز برایم در ناهار خلاصه نشود. شما توانستید به من نشان بدهید که معتاد به چای و شکلات نیستم و می‌توانم روزهایی را با شیر سپری کنم و از مویز خوشم بیاید. شما باعث شدید من تا ۵ صبح بیدار نمانم و ساعت ۱۱ شب بخوابم. شما باعث شدید پیاده‌روی را دوباره شروع کنم و از رخوت و سستی و تنبلی دست بردارم.
آه دکتر جان! چرا نمی‌فهمید این تغییرات از هزاران کیلو کاهش وزن هم مهم‌تر هستند؟

می‌دانید، برای حفظ سلامتی مهم‌تر از کاستن کیلوهای اضافه، ترک عا‌دت‌های غلط است.

درست است که دلمان می‌خواست به ده کیلو برسیم و در شش کیلو متوقف نشویم، اما نباید فراموش کنیم که همین شش کیلو هم برای من شبیه معجزه بود، چون همان روز اول به شما گفته بودم نه انگیزه‌ای برای لاغر شدن دارم و نه برایم اهمیتی دارد و فقط به دلیل سلامتی و تذکر پزشک این کار را انجام می‌دهم. راستش فکر نمی‌کردم تا همین‌جا هم برسم.

دکتر جان! برای‌تان مهم باشد یا نباشد، ارزشمندترین تاثیر شما روی من این بود که دیگر هر روز هوس پیتزا و سیب‌زمینی سرخ‌کرده نمی‌کنم و به قول سهراب:
«من به سیبی خشنودم و به بوییدن یک بوته‌ی بابونه…».

دکتر جان! دکتر عزیز! من نتوانستم به آن عدد رویایی برسم و شما را ناامید کردم اما، شما توانستید ذهن مرا سالم کنید و به این اتفاق «شکست» نمی‌گویند.

خدانگهدار
با عشق و احترامِ عمیق



#پایان

#نامه #روزنگار
‘ | Posted on 21/Jun/2021 14:05:09

Mehrave Sharifinia Instagram – ‘
به نظرم درستش اینه که تصویر خنده‌ی من و تو توی این صفحه ثبت بشه، به خاطر دل خودم و دل تو و همه‌ی روزهای خوش دانشگاه. به خاطر اون‌ همه خاطره که پارسال در چنین روزی دوباره زنده شدن، یه جوری که انگار نه انگار دوازده سال همه چیز رو خاک گرفته بود…

تو هنوز مثل همون روزهایی.
من هنوز مثل همون روزهام.

تفاوتش فقط تکثیر تار موهای سفیدیه که راوی قصه‌‌‌های شاد و غمگینِ زندگی‌مونن.
قصه‌هایی که الان گاهی بهشون می‌خندیم،
از ته دل، با صدای بلند، مثل خنده‌های معروفِ تو؛
و گاهی به یادشون اشک می‌ریزیم،
مثل گریستن‌های پنهانیِ قدیم‌ در روزهای حزن‌آلود زندگی.

بمونی برام.
❤️

‏M&M
‘
‘
‘
#بیست_سال 
‘
‏#anniversary 
‘
Mehrave Sharifinia Instagram – 🖤’
آقای بهبهانی‌نیای عزیز!
دو سال عاشقانه در جانِ کیمیایی که شما نوشتید، زندگی کردم. با کیمیای شما در کنار خامی و غرور و هیجان‌زدگی و پختگی و عشق، زیستن در جنگ را تجربه کردم؛ جنگی که در خاطره‌ی خودِ واقعی‌ام چیزی جز هراس از آژیر و شیشه‌های شکسته نبود.
کیمیای شما ولی، مرا به درکِ عمیقی از شهامت و اندوه مبتلا کرد. اندوهی که از سوزانندگیِ شعله‌های آتشِ هشت ساله برمی‌خاست. شهامتی که از نگاهِ میهن‌پرستان ساطع می‌شد. درک عمیقی که تا همین امروز دم و بازدمم به آن آغشته است و دوستش دارم، هرچند با اشک، هرچند با بغض. 

 
امروز، کیمیای عزیز من، خالقش را از دست داد.
چه خبر تلخی…

‘
#مسعود_بهبهانی_نیا ‘
#کیمیا 
‘

Check out the latest gallery of Mehrave Sharifinia