Mohammad Reza Zhaleh Instagram – .
میگفت؛ خیلی دوستت دارم وابسته ات شدم
ولی جونمو به لبم رسوندی
راستش منم دوست داشتنم رو فدای تلخی ها میکردم
اما بحث های زیادی داشتیم
بحث هایی که منشاش کمی سکوت و بعد انفجار احساسات بود
افکارش رو جمع میکرد، تو ذهنش ارزیابی میکرد
و بعد بدون اینکه توضیحی از من بخواد واژه هایی که در شان من نبودن رو مثل اثر خون روی دیوارِ بعد از شلیک تو جمجمه، به سمتم پرتاب میکرد
(ولی من همچنان دوست داشتنم رو فدای تلخی ها میکردم)
روح ام رو آشفته میکرد قطعاً خیلیا مثل من چنین تجربه ای رو داشتن
عشق بیش از حد همراه با نداشتن تفاهم
حس میکردم اول رابطه ست طول میکشه هموبشناسیم
مثل یه رودخونه طغیان میکرد روی ماهیتم تو رابطه
بعد مثل یه برکه پر از صدا های گوش نواز تو بغلم با بوسه هاش مهر تائید بر استمرار بودنم میزد
(ولی من همچنان دوست داشتنم رو فدای تلخی ها میکردم)
کسوف بود اونم لاینفک
هم میمردم براش هم خودش میکشت منو
هم تلخی بود هم شیرینی
بدون اینکه ازم توضیح بخواد و یا حتی توضیحی بده یهو میذاشت میرفت
منم هاج و واج به مسیر رفتنش نگاه میکردم
وقتی بحثمون میشد در مورد مسئلهٔ تنش زایی که به تازگی مارو به چالش کشیده بود، از اولین روز رابطه مشکلات رو تازیانه میکرد رو شونه های خسته از غربتِ عاطفی که برام ساخته بود
(ولی من همچنان دوست داشتنم رو فدای تلخی ها میکردم)
سکوت اون قبل از طوفان بود
سکوت من بعد از طوفان بود
یکی از شعار هاش این بود
تو هیچ کاری برای من نکردی
به خواسته هاش تن میدادم
تو خلوتم همیشه فکر میکردم این رویه ممکن آسیب های جدی به روح و روانم بزنه
افکار منو بو میکشید سریع با یه غافلگیری شگفت انگیز حال منو عوض میکرد من عالی ترین میشدم
دقیقا به همون اندازه، با تحلیل های تادیب گرانه اش، در مورد رفتار هایی حرف میزد که من هرگز انجام ندادم ولی عموما درچنین مواقع ای چون تحکُم پرخاشگرانه داشت، ذهنم باور میکرد این کارو من انجام دادم
(ولی من همچنان دوستش داشتم)
البته داشتم…
«محمدرضا ژاله»
Special thanks to;
@set.men | Posted on 25/Aug/2021 22:21:23
Check out the latest gallery of Mohammad Reza Zhaleh



